مشاوران هیروو

مشاوران هیروو

مرجع تخصصی آموزش ، مشاوره و درمان در حوزه روانشناسی کودک، نوجوان، خانواده
مشاوران هیروو

مشاوران هیروو

مرجع تخصصی آموزش ، مشاوره و درمان در حوزه روانشناسی کودک، نوجوان، خانواده

رفتارهای عجیب کودکان نوپا

کودکان نوپا شجاع‌اند، به همین دلیل است که کارهایی چون گرفتن دم گربه و چرخاندن آن، راه رفتن بر لبه ارتفاع یا رقابت با کودکان بزرگ‌تر از خود را انجام می‌دهند. اما نگران نباشید آنها احتیاط را یاد خواهند گرفت. بنابراین تا جایی که امنیت برقرار است آنها را آزاد بگذارید تا کشف کنند.

آنها افکار خود را بیان می‌کنند
 کودکان هیچ فیلتری ندارند، بنابراین آن چه می‌اندیشند را بیان می‌کنند که حتی ممکن است موجب شرمندگی شما شود. نگران نباشید، او به زودی یاد خواهد گرفت که چه چیزی را در کجا بیان کند بنابراین تنها به حرف‌های جالب او بخندید.

آنها درکی از زمان ندارند
شاید شما بارها به کودک خود بگویید که ساعت 4 صبح است اما واقعیت این جا است که او درکی از زمان ندارد. برای او زمان تنها «حال» است. نگران نباشید زمانی که کودک شما وارد پیش دبستانی شود همه چیز به حالت عادی تبدیل می‌شود.

آنها به چیزهای عجیب علاقه نشان می‌دهند
اگر شما مجموعه‌ای از اسباب بازی‌های زیبا و دست ساز را به او می‌دهید، کودک شما عجیب‌ترین را انتخاب خواهد کرد.

غذای مورد علاقه او مدام تغییر می‌کند
شما برای کودکتان غذایی درست می‌کنید که دوست داشت اما اکنون او طوری آن را می‌خورد که انگار زهر است. این حالت طبیعی است زیرا کودک شما در حال شکل گیری حس چشایی خود است.

زمانی که شما می‌خواهید، آنها نمی‌خوابند
زمانی که شما می‌خواهید کودکتان بخوابد، او امتناع می‌کند و بر عکس، زمانی که می‌خواهید به عنوان مثال او را به پزشک ببرید، در ماشین می‌خوابد. نگران نباشید در سن 3 سالگی راحت‌تر می‌توان کودکان را بیدار نگه داشت. خودشان نیز دیگر در مکان‌های عمومی به خواب نخواهند رفت.

آنها تمام دکمه‌ها را فشار خواهند داد
روی دکمه‌ها چیزی نوشته که تنها کودکان می‌توانند بخوانند: «مرا فشار بده» و پشت آن: به حرف مادرت گوش نکن.

چیز بد برای آنها به معنی آخر جهان است
شما صدای گریه کودکتان را می‌شنوید و فکر می‌کنید دردی شدید دارد، به سرعت به سمت او می‌روید تا از فاجعه‌ای که اتفاق افتاده با خبر شوید اما ناگهان متوجه می‌شود که عروسکش از دستش افتاده است. نگران نباشید کودک به زودی، در سن پیش دبستانی، معنی خوب و بد و شدت آنها را در خواهد یافت.

از نظر بهداشت روان کودک سالم کیست؟

- متناسب با سن خود حرف می‌زند و اصلا از لحاظ شاخص‌های تکاملی مشکلی نداشته و ندارد.
- در هر سنی خود را به اندازه مطرح می‌کند. انتظار دارد دیگران به او توجه کنند، ولی هرگز اجازه نیافته توقع داشته باشد همه فقط به او نگاه کنند.
- می‌تواند به مدت متناسب با سن دور از پدر و مادر به سر برده و از بازی و تعامل با سایر اطفال و بزرگترها لذت ببرد.
- به فکر دیگران (از جمله پدر و مادر) است، ولی نه در حدی که خود را فدای دیگران کند. شراکت را بر انزوا ترجیح می‌دهد.
- از موفقیت در درس،‌ ورزش، موسیقی و... لذت می‌برد، ولی نه آنکه فکر کند تمام هدف وی شاگرد اول شدن است و اگر نشد دنیا به پایان رسیده است. از شکست عبرت می‌گیرد و به یک موجود افسرده و سرخورده تبدیل نمی‌شود.
- فرق رقابت را با احساسات درک می‌کند. وقتی به حوالی بلوغ برسد گروه هم سن و سال را بر دایره خانواده ترجیح می‌دهد، جوک می‌گوید، تیم ملی و قهرمانان معروف ورزشی را می‌شناسد، از سیاست، دین و پیشرفت‌های علمی دنیا باخبر است و خود را با علم جدید وفق می‌دهد، به سر و وضع ظاهر خود به اندازه معقول می‌رسد و از مدهای جدید و هنرپیشگان کشور خود بی‌خبر نیست.
- در اواسط تا اواخر نوجوانی، شغل احتمالی آینده خود را برگزیده است.

والدین برای داشتن کودکی سالم به چه نکاتی باید توجه داشته باشند؟
1- والدین باید واقع‌گرا بوده، نقاط ضعف کودک خود را درک و باور نمایند: آیا حرف زدن او دیر شده است؟ (مثلا در پایان 3-2 سالگی هنوز کلمه حرف می‌زند) آیا بیش از حد می‌دود و از مبل و اثاثیه بالا و پایین می‌رود، به نحوی که در یک مهمانی یا مهدکودک شاخص و انگشت نما می‌گردد؟ آیا بیش از حد خجالتی است و از خواندن اشعاری که از تلویزیون یا مهد یاد گرفته در میهمانی‌ها امتناع می‌کند و یا بیش از حد به مادر خود چسبیده، به نحوی که در پایان 3 سالگی نمی‌تواند 4-3 ساعت را دور از خانه و مادر به سر ببرد و خوشحال باشد؟ آیا می‌تواند از خود دفاع کند، به نحوی که اگر کودکی هم سن و سال مداد یا اسباب‌بازی را از دستش بیرون بکشد خودش بتواند آن را پس بگیرد؟ آیا خواندن، نوشتن و محاسبات ریاضی را در حد سن خود می‌داند؟

2- افراد مسئول مانند معلمین و پزشکان متخصص اطفال، باید نقاط ضعف وی را یادآوری نمایند و دنبال کار را بگیرند، نه آنکه انکار و حذف صورت مسئله را چاره کار بدانند (مثلا بگویند کودک من بیش فعال نیست، معلم بی‌حوصله است یا حرف زدن وی دیر نشده، همه افراد فامیل ما دیر شروع به حرف زدن می‌کنند و یا دور سر او کوچک نیست، طبیب جوان و بی‌تجربه است).

3- والدین باید بتوانند جلوی حملات خشم خود را بگیرند و چاره همه رفتارها و خطاهای طفل‌ (مثل دویدن، جیغ کشیدن و درس نخواندن) را در کتک و تنبیه جسمانی جستجو نکنند.

4- والدین نباید انتظار داشته باشند که تمام اجتماع (از معلم گرفته تا اقوام و دوستان)، خود را با طفل ایشان منطبق نمایند، بلکه برعکس باید بدانند که هر انسانی وظیفه دارد خود را با اجتماع منطبق کند (مثلا بگویند: بچه‌ها صبر کنید، وقتی فریبرزجان از بازی خسته شود، همه اسباب‌بازی‌ها را به شما خواهد داد).


5- والدین باید علایم اختلالات روانپزشکی را تا حد لازم در کودک خود درک کنند (افسردگی، تهاجم، کمبود اعتماد به نفس، ضعف تحصیلی، بیش‌فعالی و...) و در صورت لزوم از رجوع به منابع علمی غفلت ننمایند.

6- والدین باید تا حد امکان وقتی به بحث و مجادله بپردازند که طفل یا اطفال حضور نداشته و یا درخواب باشند.

کودکان نیز افسرده می شوند

بسیاری از افراد تصور می‌کنند افسردگی تنها گریبانگیر بزرگسالان می‌شود، در حالی که کودکان نیز دچار افسردگی می‌شوند. بر اساس آمارها 10 درصد از کودکان انگلیسی که در سنین 5 تا 16 سال قرار دارند، از مشکلات روانی رنج می‌برند و 4 درصد از این کودکان نیز مشکلاتی مانند استرس و افسردگی دارند.

راه‌های متعددی برای تشخیص مشکلات روانی در کودکان وجود دارد که مهمترین آن‌ها ناراحتی مداوم و نگرانی‌های بی‌دلیل کودک است که به موضوع خاصی مربوط نمی‌شود.

همچنین والدین می‌توانند عکس‌العمل کودکشان را هنگامی‌ که مساله ناراحت‌کننده‌ای رخ می‌دهد ببینند، برای مثال زمانی که کسی می‌میرد طبیعی است که اقوام و اطرافیان او ناراحت شوند، اما اگر احساس کردید عکس‌العمل کودکتان به این اتفاق بسیار شدید و افراطی است و یا مدت زیادی طول کشیده است، این موضوع یکی از نشانه‌های افسردگی است.

دکتر «دیوید کینگسلی» مشاور نوجوانان در یک موسسه انگلیسی معتقد است در صورتی که عواطف کودک بر عملکرد روزانه‌ او تأثیر بگذارد، نشانه‌ای از بیماری و مشکلات روانی اوست که باید پیگیری و درمان شود.

همچنین به اعتقاد وی اگر نوجوانی قادر به انجام تکالیفش در مدرسه نبود و علاقه‌اش را به فعالیت‌هایی که در گذشته به آن‌ها علاقه داشت از دست داده بود، این تغییر نیز یکی از علائم اصلی ابتلا به افسردگی عنوان می‌شود. بنابراین با شناسایی این علائم می‌توانید افسردگی را در کودکتان تشخیص دهید.

اگر احساس کردید کودکتان از افسردگی رنج می‌برد شاید اندکی مقابله با آن سخت باشد، اما در این زمینه اولین راه صحبت کردن با اوست. تلاش کنید تا مشکلاتش را شناسایی کنید و این‌که چه چیزی علت بروز این مشکل است را بیابید.

نسبت به مشکلات کودکتان بی‌توجه نباشید، چرا که شاید برای شما موضوع بی‌اهمیتی باشد، اما احتمالا برای فرزندتان مشکل بزرگی است.

در صورتی که راه‌های فوق کارساز نبود از مشاوران خانواده، از اقوام و نیز از روش رفتار درمانی شناختی که نوعی از گفتار درمانی است زیر نظر یک متخصص کمک بگیرید.

در صورت مراجعه به پزشک اگر این افسردگی حاد باشد، داروهای شیمیایی و مناسب اطفال یا نوجوانان تجویز می‌شود.

همه کودکان و نوجوانان نیازمند دریافت حس احترام، ارزشمندی و دوست‌ داشته شدن از سوی دیگران هستند و نیاز شدیدی به برقراری ارتباط با والدینشان دارند.
احتمال ابتلا به افسردگی در کودکانی که یکی از والدین آنها افسرده است، دو برابر و در کودکانی که هر دو والد آنها افسردگی را در زندگی تجربه کرده‏اند، چهار برابر بیشتر از سایر کودکان است

با دکتر خوشابی، فوق‌تخصص روان‌پزشکی کودک و نوجوانگفت‌وگو نشستیم تا بیشتر در این باره صحبت کنیم.

آیا لجبازی کودکان از علائم ابتلای آنها به افسردگی است؟
تشخیص افسردگی کودکان به‌خصوص در سنین زیر 3 سال کمی مشکل است، زیرا با دوره‌های بدقلقی و لجبازی آنان اشتباه گرفته می‌شود. به‌طور طبیعی کودک از 15 ماهگی تا 3.5 سالگی رفتارهای لجبازانه و قشقرق‏هایی برای رسیدن به خواسته‌هایش دارد که شامل پا کوبیدن، سر کوبیدن، جیغ و داد کردن و... است. بروز این رفتارها در این سن کاملا طبیعی است، نه نشان‌دهنده افسردگی. به همین دلیل تشخیص علائم افسردگی معمولا از حدود 3 سالگی به بعد راحت‏تر است.

با لجبازی کودک چطور باید رفتار کرد که از نظر روانی لطمه‏ای به او وارد نشود؟
مهم‌ترین کار، مطالعه و افزایش آگاهی والدین از خصوصیات و ویژگی‌های روان‌شناختی کودکان در دوره‌های مختلف سنی است که می‏تواند در کنترل رفتارهای آنها موثر باشد، مثلا پرت کردن حواس کودک از خواسته‏هایی که می‌تواند او را به سمت لجبازی سوق دهد، ‏یکی از راه‌های کنترل لجبازی او است.

در واقع مادر باید همواره در فکر پیشگیری از بروز لجبازی و قشقرق باشد، زیرا مدیریت رفتار کودک وقتی در فاز قشقرق می‌افتد، بسیار دشوارتر است.

گاهی هم لازم است به خواسته کودک «نه» گفته شود. در این صورت والدین باید جدیت لازم را در رفتار خود داشته باشند و با مشاهده لجبازی کودک مستاصل نشوند، کوتاه نیایند و نگران افسرده شدن او نباشند، زیرا همان‌طور که اشاره شد، این رفتارها در سنین نوپایی کاملا طبیعی است.

البته مشابه این رفتار را در دوره نوجوانی هم تا حدی طبیعی می‌دانیم، چون طبق تعریف کنوانسیون کودک، دوره کودکی تا سن 18 سالگی است.

آیا عصبانیت کودک هم می‏تواند نشانه افسردگی باشد؟
بله، اما اگر این علائم از حدود 3.5 تا 4 سالگی به بعد مداوم و حداقل 2 تا 3 هفته در کودک وجود داشته باشد، به افسردگی‌اش شک می‌کنیم.

یکی از علائم مهم افسردگی کودکان، تحریک‌پذیری و عصبانیت آنهاست، مثلا می‏بینید کودکی که تا چندی قبل خوش‌اخلاق بوده و مشکلی نداشته، حالا علاوه بر اینکه غمگین است، خیلی زود عصبانی می‌شود و واکنش نشان می‌دهد.

بسیاری از کودکان بی‏دلیل گریه می‏کنند. آیا این علامت هم نشانه افسردگی است؟
کودک در طول دوره افسردگی حساس‌تر و زودرنج‌تر می‌شود، سریع‌تر بغض می‌کند و گریه‌کردن‌هایش افزایش می‌یابد، اما هر گریه‏ ای نشانه افسردگی نیست. در افسردگی گاهی حتی کودک برای موارد بسیار بی‌اهمیت تا یکی دو ساعت گریه می‌کند و این در کنار سایر علامت‌های افسردگی می‌تواند خانواده را به افسرده‌بودن فرزند مشکوک کند.

به عبارتی در دوران افسردگی، کودک دچار افت کیفی در زندگی می‌شود، کمتر سراغ دوستانش می‌رود، در بازی‌های گروهی شرکت نمی‌کند و از زندگی‌اش لذت نمی‌برد. والدین نباید گریه‌کردن بچه‌ها را به افسردگی ارتباط دهند، چون در بیشتر موارد این‌طور نیست.

 

پس به راحتی نمی‏توان مشکلات رفتاری کودک را از افسردگی افتراق داد؟
خیلی هم سخت نیست، چون مشکلات رفتاری کودک معمولا کیفیت زندگی او را مختل نمی‌کند. کودک بازی می‏کند، می‏خندد، با دوستانش ارتباط برقرار می‏کند و... ولی افسردگی اختلالی است که روی کیفیت و زندگی طبیعی کودک اثر چشمگیری می‌گذارد. در این زمان است که والدین باید به ابتلای فرزندشان به افسردگی شک کنند و او را نزد روان‌پزشک ببرند.

والدین تا چه اندازه در بروز افسردگی کودکشان نقش دارند؟
در صورتی که کودک در محیط خانواده مورد بی‌توجهی و غفلت، کودک‌آزاری جسمی، تنبیه سخت و... قرار بگیرد، قطعا در معرض ابتلا به افسردگی قرار خواهد گرفت.

احتمال ابتلا به افسردگی در کودکانی که یکی از والدین آنها افسرده است، دو برابر و در کودکانی که هر دو والد آنها افسردگی را در زندگی تجربه کرده‏اند، چهار برابر بیشتر از سایر کودکان است.

علاوه بر ژنتیک، عوامل هورمونی، استرس‌های روزمره زندگی، فشار والدین و... هم ‌می‌تواند در ایجاد و بروز افسردگی کودک نقش داشته باشد.

چرا کودکتان مو می کشد؟

کشیدن مو، در کودکان، مانند لگد زدن، گاز گرفتن، نیشگون گرفتن و زدن، یکى از راه‌هایى است که کودک به وسیله آن سعى در کنترل محیط اطرافش دارد. دلایل زیادى براى این رفتار‌ها وجود دارد، اما واضح‌ترین آن‌ها این است که کودک فهمیده که چه کارهایى واکنش دیگران را به همراه دارد.

به گفته مارک رابرتز، پروفسور دانشگاه ایداهو در رشته روانشناسى بالینى، این رفتار کودک درست مانند زدن کلید و روشن شدن لامپ است. کودک با خودش مى‌گوید: "چه جالب! وقتى موهاى خواهرم را مى‌کشم، او جیغ مى‌کشد!". شاید هم دلیل مو کشیدن از نظر او، متوقف کردن یک اتفاق ناخوشایند است. مثلاً دوستش مى‌خواهد اسباب بازیش را بگیرد و با کشیدن مویش دست از این کار بر مى‌دارد. از آنجایى که مهارت‌هاى شناختى کودک، در حال رشد است، او با این کار شرایطى را که برایش پیش آمده کنترل مى‌کند. صحنه‌اى را تصور کنید که خواهر بزرگترش آخرین شیرینى داخل ظرف را بر مى‌دارد و کودکتان با کشیدن موى او صداى جیغش را در مى‌آورد. به احتمال زیاد شما وارد عمل مى‌شوید و خواهر بزرگتر را مجبور مى‌کنید، شیرینى‌اش را با او تقسیم کند. احتمالاً دفعه بعد، خواهر بزرگتر قبل از اینکه آخرین شیرینى را بردارد کمى فکر مى‌کند.

اگر کودکتان مو‌هاى خودش را مى‌کشد، احتمالاً ناراحت یا نگران است. این رفتار حتى مى‌تواند نشانه نوعى اختلال عصبى باشد. اگر در اینباره احساس نگرانى مى‌کنید با پزشکش صحبت کنید.

 

با عادت مو کشیدن چه باید کرد
۱-به او نشان دهید که چیزى نصیبش نمى‌شود. این کلیدى‌ترین راه حل براى متوقف کردن رفتار بدش است. با نادیده گرفتن کارش، به او مى‌فهمانید که این روش عملى است و او با کشیدن مو، مى‌تواند به خواسته‌اش برسد. شرایطى را تصور کنید که کودکتان موى دوستش را کشیده است تا اسباب بازى او را بگیرد، و شما بدون کوچکترین اشاره‌اى، نسبت به اتفاقى که رخ داده، مى‌روید تا براى کودکتان داستان تعریف کنید و حواسش را پرت کنید. کودکان اثرات متقابل روابط اجتماعى را درک نمى‌کنند، و تنها چیزى که با این کار به او مى‌فهمانید، این است که با کشیدن موى دیگران مى‌تواند حس ترحم شما را نسبت به خودش برانگیزد و شما را از آنِ خودش کند. کار درستى که باید انجام دهید این است که بلافاصله پس از کشیدن مو، اسباب بازى را به دوستش بازگردانید و همزمان بگویید " ما، مو نمى‌کشیم! ". همین چند کلمه کافیست. در این تکنیک باید سریع عمل کنید زیرا کودکان در لحظه زندگى مى‌کنند. با اینکار مى‌فهمد که مو کشیدن حاصلى نداشت و اسباب بازى را از دست داد.

۲-وقتى کودک موى کسى را مى‌کشد، ابتدا مشتش را باز کنید و فرد قربانى را نجات دهید. سپس دستش را محکم بگیرید و بگویید: " ما، مو نمى‌کشیم! مو کشیدن درد دارد! ". بعد اگر خواستید مى‌توانید از روش مهلت دادن، استفاده کنید. او را بر روى صندلى بنشانید و خودتان هم کنارش بایستید. اما هرگز در این یکى، دو دقیقه با او صحبت نکنید. وقتى مهلت یکى دو دقیقه اى تمام شد، درباره وضعیتى که پیش آمده با او صحبت کنید. حتى اگر هنوز مهارت زبانى او کامل نشده و نمى‌تواند صحبت کند، این کار را بکنید. زیرا نشان مى‌دهید که مشکلات را باید با صحبت کردن حل کرد نه چیز دیگرى ( مثل مو کشیدن ). از او سؤال کنید "مى دانى چه کارى کردى که اشتباه بود؟" بعد از جوابش ادامه دهید "به نظرت چرا اشتباه بود؟" نگران نشوید اگر مى‌گوید " چون باید تنبیه مى‌شدم". از نظر رشدى این پاسخ عادیست. شما ادامه دهید "بله اگر مو بکشى تنبیه مى‌شوى اما ما باید به یک چیز دیگر هم فکر کنیم. ما نباید موى دیگران را بکشیم چون ممکن است به آنها صدمه بزنیم!". منتظر معجزه نباشید که پس از این مکالمه همه چیز درست شود. کودکان به سختى موضوعى را یاد مى‌گیرند و انقدر باید این اتفاق تکرار شود تا در نهایت بفهمند که با این کار نتیجه‌اى نمى‌گیرند. مقاومت کنید و تسلیم نشوید. به مرور زمان که مهارت کلامى او بهتر شد، به او یاد دهید که از صحبت کردن براى حل مشکلش استفاده کند.

۳-هیچگاه تلافى نکنید. هرگز سعى نکنید مو هایش را بکشید تا به او ثابت کنید که این کار چقدر دردناک است. هدف کودک از کشیدن مو، ایجاد تغییر در شرایط است مثلاً مى‌خواهد دوستش را از تلاش براى گرفتن عروسکش منصرف کند، نه اینکه به کسى آزار برساند. اما پیامى که از کار شما دریافت مى‌کند این است : براى اصلاح کردن رفتار کسى، باید تلافى کنى. در صورتیکه شما باید الگوى او باشید و به او یاد دهید که در هر شرایطى به جاى آزار رساندن به دیگران، باید از کلمات، براى بیان خواسته هایش، کمک بگیرد.

علل ترس های شبانه کودک و راهکارهای آن


در کودکان دو تا شش سال، تصورات با سرعت بسیار زیادی رشد می کنند. با آن‌ که این تصورات بیشتر اوقات درباره اتفاقات خوب رخ می‌دهند، ممکن است همین تصورات، کودکان را از بسیاری رخدادها عصبی کنند یا سبب بروز ترس در آنها شوند زیرا روند فکری و ذهنی کودکان در این سنین، بسیار پیچیده و اثرپذیر است.

آنها درخلوت با خود می‌اندیشند: « اگه هیولایی در اتاق دختری بود که دیشب مامان داستانش را تعریف می‌کرد، پس ممکن است در اتاق من هم هیولا باشه! »
یا اگر یکی از خواهران یا برادرانش از تاریکی بترسد احتمالا دلیل خوبی است که او هم تصمیم بگیرد بترسد!

عوامل ترس های شبانه در کودکان
استرس های روزمره، هیجان های مثبت و منفی، حتی اتفاق های خوبی که باعث خوشحال شدن کودک شده، می تواند باعث بروز این اختلال در کودک شود. این اختلال خواب در هر دو جنس دیده می شود اما معمولا در پسرها کمی بیشتر است..

واکنش والدین به ترس کودک


_ هرگز کودکتان را برای ترسش مسخره نکنید، تحقیرش نکنید یا برایش دلیل منطقی نیاورید.
این کارها به او نشان می‌دهد شما خطری که از نظر او بسیار واقعی است را درک نمی‌کنید و حتی ممکن است بیشتر احساس ترس کند چون احساس می‌کند شما نمی‌توانید از او محافظت کنید. به علاوه، مسخره کردن باعث می‌شود که عزت نفسش را از دست بدهد.

_ اگر هراسان از خواب پریده، به او اطمینان دهید که خواب رخدادی واقعی نیست و او در امنیت است.
اگر لازم باشد چراغ را روشن کنید، بغلش کنید و مدتی کنارش بخوابید.
چراغ اتاق را تا زمانی که ترس کودک از بین برود روشن بگذارید.

_ اگر تصمیم گرفتید اتاق را ترک کنید، در اتاق را کمی باز بگذارید تا نور بیرون به داخل اتاق بیفتد و کودک صدای شما یا کارهایتان را بشنود.

 

راه حل هایی برای ترس شبانه کودکان

 

_ به ترسش اهمیت بدهید
اجازه بدهید در مورد آن حرف بزند. هرگز نگویید بچه‌های بزرگ نمی‌ترسند. اطمینان‌دهنده باشید. به او بگویید: « اگه بخوای کنارت می‌مونم ».

_ با تصورات او پیش بروید؛ یعنی اگر اصرار دارد که یک غول در کمد لباسهایش است، کمد را باز کنید و آن را بگردید.

_ حتی می‌توانید یکی از عروسک‌های مورد علاقه‌اش را به عنوان محافظ خود انتخاب کنید یا به کودکتان جملات خاصی یاد بدهید که با آن غول را ناپدید کند.

_ ارتباطی مطلوب به وجود آورید
زمانی که نیمه‌های شب صدای کودکتان را می‌شنوید، نزدش بروید و او را در تاریکی آرام کنید.

_ بازی‌هایی را با هم امتحان کنید که با چشمان بسته چیزهای خوب مثل بستنی یا قلعه شنی کنار ساحل را تصور کند.

_ از این‌ که اتاق کودک فقط مکانی برای استراحت و خواب او باشد پرهیز کنید؛ اتاق او باید مکانی شاد و فارغ از احساسات منفی باشد.

_ شجاعتش را تحسین کنید
زمانی که کودکتان بر ترسش غلبه می‌کند را بسیار بزرگ کنید. اهمیتی ندارد که این گام چقدر کوچک بوده است. اگر او تمام شب را در حالی که چراغ خاموش است در تختش گذرانده باشد، یک جشن کوچک بگیرید یا یک هدیه کوچک را در عوض برایش آماده کنید.

جلوگیری از ترس  شبانه کودک
خواندن کتاب و قصه، یا تماشای فیلم و سریال‌های ترسناک را برای کودکتان ممنوع کنید. یادتان باشد که قطعاً تهدیدهایی مثل «اگر درست رفتار نکنی آقا غوله میاد تو رو می‌بره» را نباید به هیچ وجه بر زبان آورید.